شام امشب

ساخت وبلاگ
بسم سلام مجدد
از حضـرت امـام رضا علیه السلام دربـاره خـوشـى در دنیـا سـوال شـد، فـرمـــــود:وسعت منزل و زیادى دوستان


پ.ن
امشب شیک و مجلسی هیشکدوم غذا نداشتیم و نظر مثبت دوستان به رفتن رستوران یاس دانشگاه بود
خب رفتیم و تنها غذایی که یافت میشد کوبیده و زرشک پلو بود
البته 3 نفربودیم رفتیم 
خب یکی از بچه ها که همیشه چادر میپوشه البته فقط برای دانشگاه با رعایت حجاب اسلامی چادر مبارک را به سر نکرد و اومد و توی رستوران سه نفر آقا اومدن میز کناری نشستن که یکیشون اشاره کرد به بقیه و ماسه تارو نشون دادن و ناگهان دیدم دوست گرامی سلام و علیک کرد وبه ما گفت اینا بچه های ترم بالایی شونن
بعدش کلی خجالت کشیدکه همیشه با چادر دیده بودنش و حالا بدون چادر و رفتیم بازارچه ی نزدیک خوابگاه اون یکی دوستم کمی تا قسمتی لواشک خرید و من بیرون مغازه داشتم نگاه میکردم به مغازه ای که بسته بود:/
یهو دیدم همون سه تا دوباره دارن شلان شلان میان:(درجا خودمو گذاشتم توی مغازه لبنیاتیه که بگم اینا دوباره اومدن ولی به سرعت تمام از شلانی دراومدن و وارد مغازه شدن و گفتن تخم مرغ دارین؟!که دیگه دوست عزیزما روی مبارک را کنار گذاشت و بهشون گفت آقای فلانی یاد یه جوک افتادم  وهوز جوک را تعریف نکرده اون آقا گفت دست شما دردنکنه
(میگن اگه خواستی اجدادت را ببینی یه بار با دوست دخترت برو بیرون پدر جدتم از قبر میاد باهات احوالپرسی میکنه حالا من یه بار بی چادر اومدم بیرون شما هرجایی من میرم دنبالم میایین که می بینمتون)بعدشم ختم یه اینجا شد که یکیشون برای هم اتاقی گرامی لواشک خرید (خو معلومه چرا چون این دوستم داشت باهاشون حرف میزد ولی من و اون یکی دوستم داشتیم همونجا لواشک تست میکردیم و یکی از آقایون بهش گفت شما نمیخرید؟ هم اتاقی با پرورگی تمام بهشون گفت تا اینجا اومدین برام میتونین یه کیلو لواشک بخرین) که البته یک کیلو یه کمی از نظر هزینه ای و وزنی زیاد میشد دیگه یه کمی براش خریدن و من و اون یکی دوستم باهم راه افتادیم به رفتن که یعنی بی خیال بشین عاقا ما غلط کردیم اومدیم بیرون اصلا که دیدیم حرف زدنشون را تمام کردن و هم اتاقی هم گفت بااجازه و اومدیم خوابگاه
حالا برگشتیم خوابگاه و اون یکی هم اتاقیم میگه توباز غذات نصفه موندبهش میگم خو کی تا حالا غذامو تموم کردم؟من اندازه معده خودم خوردم دیگه میخنده و میگه اگه این ترم بالایی های این خانوم نیومده بودنا غذای تورو هم تموم میکردم (و این یعنی سیر نشده بوده:/)
+نکته: حجاب که به چادر نیست ولی چادر حجاب برتره و وقتی کسی را در این شرایط می بینیند واجب نیس هی یه جوری رفتار کنین که طرف به غلط کردن بیوفته 
یه خانم هم وقتی چادرش را کنار میذاره مجبور نیس رفتارهای دوزیستانه از خودش بروز بده (والا یه کمی سنگین باشین خو)
+اصلا آیا بهتر نبود براساس اینکه امروز بعد از ظهر وقت داشتیم خودمون غذا درست میکردیم؟!

 

اول هفته و دختر دایی...
ما را در سایت اول هفته و دختر دایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : setareh110 بازدید : 187 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 16:47